جمعه، مهر ۲۲، ۱۳۹۰

آن باد که خوشه‌های گندم را می‌لرزاند - ترانه‌ی آزادی‌خواهان ایرلند

«آن باد که خوشه‌های گندم را می‌لرزاند٭»
ترانه‌ای از رابرت دی. جویس (١۸۸٣-١٨٣٠)
مترجم: علی ثباتی

پیش از این در سایت وازنا شعری از هیومک‌درمید شاعر اسکاتلندی منتشر کرده‌ام با مضمون عشقی که بیگانگان (انگلیسی‌ها) متجاوزانه نابودش کرده‌ بودند. این‌بار ترانه‌ی ایرلندی محبوبی را به فارسی برگردانده‌ام که به شکلی متفاوت حکایتی غم‌ناک از عشقی به دست می‌دهد که بیگانگان (انگلیسی‌ها) بر حریم‌اش پای نهاده‌اند و از میان‌اش برداشته‌اند. هر دو شعر، معشوقی را نشان می‌دهند که به‌نحوی با موطن راوی یک‌سان نمایانده می‌شود، راوی شعر «هیو مک‌درمید» از تازه‌عروس‌اش می‌خواهد برای‌اش فاش کند چه‌کسی به حریم خصوصی‌شان پای گذاشته و به او دست‌درازی کرده است و زن-موطن‌اش در پاسخ می‌گوید "در آغوش‌ام گیر چراکه در آغوش من آن‌همه تجاوز و تلخا را فراموش خواهی کرد." راوی این شعر می‌خواهد به صف مبارزانی بپیوندد که به نبرد با انگلیسیان متجاوز می‌روند. راوی در همین حال و هوا میان ماندن و رفتن مردد است که گلوله‌ی سربازی انگلیسی معشوق‌اش را از پای درمی‌آورد. شباهت این‌گونه ترانه‌ها و شعرها که زن و موطن را به‌نحوی تمثیلی هم‌سان می‌نمایانند و راوی‌شان عاشقانه از این هر دو عشق‌اش هم به خویش و هم به خودشان می‌گوید تأثیری ژرف بر آدمی می‌گذارد.
این ترانه از رابرت دوویِِر جویس (Robert Dwyer Joyce)، شاعر و ترانه‌سرای ایرلندی قرن نوزدهم، است. گفتنی‌ست که گروه موسیقی Dean Can Dance اجرایی تأثیرگذار و متناسب با حال‌و‌هوای این ترانه داشته است. هم‌چنین در فیلمی به‌کارگردانی کن لوچ (Ken Loach) - ساخته‌شده در سال ٢٠٠٦ – که بانگاهی ضدجنگ به تاریخ جنبش پر فراز و نشیب استقلال‌طلبان ایرلند پرداخته شده است و در همان سال جایزه‌ی «نخل طلایی»‌ ِ جشن‌واره‌ی کن را از آن خود کرده،‌ از ترانه‌ی یادشده هم در عنوان فیلم «آن باد که گندم‌ها را می‌لرزاند٭» و هم در موسیقی متن آن استفاده شده است.     


پنجشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۹۰

آوازهای آمریکای لاتین: گروه کیلاپایون

گروه کیلاپایون را ابتدا سه دانشجو تشکیل دادند. "کیلاپایون" در یکی از گویش های سرخپوستان آمریکای لاتین به معنای "سه ریش" است که باید اشاره ای طنزآمیز به ترکیب مردانۀ گروه باشد.
دو سه سال بعد از تشکیل گروه، ویکتور خارا نیز به آن پیوست و مدیریت هنری کیلاپایون را به عهده گرفت.

<font size="1">سالوادور آلنده پس از پیروزی در انتخابات</font>
سالوادور آلنده پس از پیروزی در انتخابات
اعضای گروه از همان ابتدا در نظر داشتند که از سازهای محلی و نغمه های بومی سرخپوستان برای خواندن اشعار سیاسی و اجتماعی استفاده کنند.
چند سال بعد، گروه که شهرت فراوان یافته بود، با ذوق و شوق به طرفداری از سالوادور آلنده و فعالیت تبلیغی برای او برخاست تا این که بالاخره در سال ١٩٧١ آلنده به ریاست جمهوری رسید.

<font size="1">جلد آلبوم نخستین اجرای "ملت متحد..."</font>
جلد آلبوم نخستین اجرای "ملت متحد..."
 سرود "ملت متحد هیچگاه شکست نخواهد خورد"** که در اوایل انقلاب در ایران با شعر "برپا خیز، از جا کن، بنای کاخ دشمن" اجرا شد، یادگار همین دوران است. این سرود در اصل، برای تبلیغ و حمایت از جنبش سیاسی تحت رهبری آلنده ساخته شد.

دو سال بعد از پیروزی آلنده، گروه کیلاپایون از طرف رییس جمهوری به عنوان سفیر فرهنگی شیلی برگزیده شد و دور سفرهایی را در اروپا آغاز کرد.
در یازدهم سپتامبر سال ١٩٧٣، گروه در فرانسه بود که ژنرال پینوشه کودتا کرد و آلنده را به قتل رساند. چند روز بعد، ویکتور خارا نیز توسط کودتاچیان کشته شد.
اعضاء گروه که قرار بود چند روز بعد به شیلی باز گردند، به ناچار در فرانسه ماندند و دوران تبعید را که پانزده سال طول کشید، آغاز کردند.

بعد از دوران تبعید، تغییراتی در گروه به وجود آمد. تعدا اعضاء که در آغاز سه نفر بود، به هشت نفر رسید اما در سال ٢٠٠٢، گروه دچار انشعاب شد و یکی از اعضاء، نام "کیلاپایون" را به نفع خود در فرانسه و اسپانیا به ثبت رساند. کار به شکایت کشید و سرانجام یکی از پایه گذاران اصلی گروه، یعنی ادواردو کاراسکو*** موفق شد نام تاریخی گروه را برای خود و برای بنیان گذاران اصلی نگاه دارد.

فعالیت های هنری کیلاپایون که از دهۀ نود میلادی کاسته شده بود، چند سال بعد دوباره رونق گرفت.
کیلاپایون بعد از چند سال سکوت، در سال ٢٠٠٧ آلبوم جدیدی به بازار فرستاد که با استقبال زیاد مواجه شد.

 
<font size="1">تعداد اعضاء گروه کیلاپایون تاکنون چند بار تغییر کرده</font>
تعداد اعضاء گروه کیلاپایون تاکنون چند بار تغییر کرده
با این همه، اعتبار و شهرت امروزی گروه کیلاپایون مدیون گذشتۀ او و دورانی است که موسیقی مستقیماً با دنیای سیاست درگیر بود و "تعهد اجتماعی" هنرمند، ارزشی تعیین کننده محسوب می شد.
در واقع، کسانی که امروزه آثار کیلاپایون را گوش می کنند، همچنان به یاد ترانه های دهه های شصت و هفتاد میلادی، و مبارزات آزادی خواهانۀ آن دوران هستند.

                        *Quilapayun
                               **El pueblo unido jamas sera vencido
                             **Eduardo Carrasco

آوازهای آمریکای لاتین: مرسدس سوسا

در آمریکای لاتین، ترانه سرایی پیشرو و"سطح بالا"، الزاماً با تعهدات سیاسی درآمیخته است. تقریباً همۀ خوانندگان مهم این قاره، حداقل در دورانی از زندگی شان، فعالیت های مستقیم یا غیرمستقیم سیاسی داشته اند. تقریباً همگی "چپ" بوده اند، و بالاخره همگی گهگاه ترانه هایی خوانده اند که می توان "سیاسی" توصیف شان کرد.

مرسدس سوسا در کنسرت هایش معمولاً با طبل سنتی آمریکای جنوبی- بومبو- به صحنه می آمد
<font size="2">مرسدس سوسا در کنسرت هایش معمولاً با طبل سنتی آمریکای جنوبی- <strong>بومبو-</strong> به صحنه می آمد</font>
در آمریکای لاتین، ترانه سرایی پیشرو و"سطح بالا"، الزاماً با تعهدات سیاسی درآمیخته است. تقریباً همۀ خوانندگان مهم این قاره، حداقل در دورانی از زندگی شان، فعالیت های مستقیم یا غیرمستقیم سیاسی داشته اند. تقریباً همگی "چپ" بوده اند، و بالاخره همگی گهگاه ترانه هایی خوانده اند که می توان "سیاسی" توصیف شان کرد.

<font size="2">مرسدس سوسا در کنسرت هایش معمولاً با طبل سنتی آمریکای جنوبی- <strong>بومبو-</strong> به صحنه می آمد</font>
مرسدس سوسا در کنسرت هایش معمولاً با طبل سنتی آمریکای جنوبی- بومبو- به صحنه می آمد
مرسدس سوسا هم از این قاعده مستثنی نبود، با این حال آثار او به ترانه های "مقاومت" محدود نمی شود. خانم سوسا اشعار عاشقانه و گاه بسیار لطیف شعرای بزرگ اسپانیایی زبان را نیز فراوان خوانده است.

ویولتا پارا (ترانه هایش)

در زیر تمام ترانه ها و آلبوم های ویولتا پارا که از روی سایت خودش برداشته شده است را برای شما قرار می دهیم.







ویولتا پارا

نوشتۀ فرید وهابی
شاید بتوان گفت که ترانه سرایی مدرن آمریکای لاتین، بیش از همه مدیون دو نفر است: خانم ویولتا پارا، اهل شیلی، و آقای آتاهوالپا یوپانکی، اهل آرژانتین. این دو نفر با دادن جانی تازه به موسیقی و ترانه های این قاره، هنر و فرهنگ بومی خود را به جهان شناساندند.
خانم ویولتا پارا را می توان بنیانگذار یک خاندان موسیقی دانست. دو فرزند او، ایزابل پارا و آنجل پارا، بخصوص بعد از مرگ مادر، برای معرفی آثار او و دیگر هنرمندان کشورشان فراوان تلاش کردند.
ویولتا پارا که در سال ۱۹٦۷، در سن پنجاه سالگی خودکشی کرد، آواز خواندن را به تقلید از مادر فرا گرفت. مادر او زنی کشاورز بود که هنگام کار روزانه، ترانه های سنتی روستایی را زمزمه می کرد. بعدها، ویولتا پارا به تشویق برادر خود، سفرهای دور و درازی را در مناطق دورافتادۀ شیلی آغاز کرد و مجموعۀ بزرگی از همان نوع ترانه ها و شعرهایی را که از مادرش شنیده بود، گرد آورد.

کتاب ویکتور خارا (بخش چهارم)

کتاب زیر مجموعه ایست که اشعار و زندگی نامه و وقایع اتفاق افتاده در زندگی ویکتور خارا به صورت مصور جمع آوری کرده .تصمیم گرفتیم که هم بصورت فورمت عکس و هم پی دی اف برای دانلود آسانتر انتخاب کنیم و دلیل آن زیبایی بعضی از قطه ها بود که می تواند دل هر مخاطبی را به لرزه در آورد.


پنجشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۹۰

ویکتور خارا (قسمت چهارم)

این بخش مجموعه ای  جمع آوری شده ار کتاب ها و عکس ها و نوشته و نت های ویکتور خارا می باشد که در اختیار شما قرار می دهیم . امروز در دنیای مجازی درباره این شاعر انقلابی بسیار و بسیار گفته شده هرچند جای خوشحالیست اما اغلب او را به عنوان یم خواننده می نامند و یا عده ای به عنوان یک انقلابی دهه ی 70 ای و زمان چریک بازی.اما حتی اگر روش های مبارزه و شعار های ئیکتور خارا پایان یافته باشد اما درد هایی که از آن همیشه می سرود و زخم هایی مه به جای پنهان کردن بدنبال درمان آن بود در جوامع مختلف دنیا چه ذر جهان سوم وچه در کشور های غربی ئ حتی آمریکا نیز بیدار مانده است .پس نگاهی می انداریم به اثار این انقلابی:

ویکتور خارا (قسمت سوم)

شاعر و خواننده
1932-1973
اشاره: یازدهم سپتامبر 1973، سالگرد  کودتای آمریکا علیه دولت دموکراتیک سالوادور آلنده است که کشور شیلی را همچون بسیاری دیگر از کشورهای آمریکای لاتین در این دوران به زیر سلطه نظامیان برد. ده سالی که
از این زمان در این قاره گذشت جز فقر و  تخریب و فساد حاصلی برای قاره نداشت و  بیهودگی نظریه اقتصاددانان لیبرال مکتب شیکاگو  و تلاش نیروهای سیاسی و نظامی آمریکا برای حفاظت از سرمایه داری  با سرکوب دولت دموکراتیک آلنده را نشان داد. ویکتور خارا، شاعر مردمی و انقلابی شیلیایی از جمله نخستین دستگیر شدگان در کودتا بود که پس از شکنجه ، در روزهای نخست کودتا به دست نظامیان به قتل رسید. در یادبود این شاعر انقلابی، انسان شناسی و فرهنگ، ویژه نامه ای را که دو تن از همکاران  سایت در اختیار ما گذاشته اند منتشر می کند.
مقدمه
 هنر متعهد،  یاسر عزیزی*
"هنر متعهد" حوزه‌ی معرفتی خاص هنر در قرن بیستم است. این شاخه‌ از خوانش هنری که بیش از همه به نحله‌ی چپ‌گرایی در ایدئولوژی سمت و سو دارد، در طول حیات خود به همین علت مورد حمله و استیضاح قرار گرفته‌است. چنین حمله‌ای چه از سوی منتقدین راست‌گرا بی هیچ احتجاج منطقی و صرفا بر پایه نقدی ایدئولوژیک صورت پذیرفته باشد و چه از سوی متخصصین ناب هنری و زیبایی شناسان، بخش مهمی از کارپایه‌ی نقد خود را بر نقد ایدئولوژیک کردن هنر قرار می‌دهد. پرواضح است که "هنر متعهد" می‌تواند از موضع حکومت‌های ایدئولوژیک خواه چپ‌گرا، یا غیر‌ ِ چپ‌گرا نیز مورد تأکید قرار گیرد، اما چنین تعهد هنری جدای از مفهوم جاری جهانی، بیش‌تر بر تعهد به قدرت و تقویت و تمکین پایه‌های دولتِِ حاکم معطوف است که با حقیقت تعهد هنری که همواره هنر را در برابر قدرت حاکم و در کنار توده‌های مردم خواسته‌است، تفاوت ماهوی دارد. ضمن پرهیز از این خلط مفهوم "هنر متعهد" که در پاره‌ای گویش‌های سیاسی، هنر وابسته را متعهد می‌خوانند، مختصراً به تشریح هنر متعهد می‌پردازیم.


ویکتور خارا (قسمت دوم)

در رود «ماپوچو»
در رود «ماپوچو»
گربه‌ها می‌میرند.
و آن‌ها را در گونی‌های سربسته
در آب می‌اندازند.

اما در «پوبلاسیون»،
با طوفان باران
آدم‌ها، سگ‌ها و گربه‌ها.
ـ همان جشن برپاست ـ

در چنین مواقعی شاید بهتر باشد
آدم خنده‌ای سر بدهد
و در میان لجن
نوشابه‌ای تدارک ببیند!

مجموعه کامل از ویکتور خارا (راوی حکایت باقی) قسمت اول

 تصمیم داریم که با تمام احترامی که به رفقای و زحمتکشان و اساتید دیگر و همچنین بهره گیری از منابع نظریات آنها درباره ئیکتور خارا مجموعه ای مختصر اما در نوع خود کمی طولانی به روایت های مختلف در سایت ها و منابع مختلف قرار دهیم تا بیشتر عمق شخصیت این خواننده انقلابی و همچنین شرایط تاریخی دوره حضور ویکتور خارا ها یا مرسدس سوسا خواننده دیگر انقلابی آمریکای لاتبن را در یک مجموعه به خوانندگان این سایت ارائه دهیم امید است که کوتاهی ها و اشتباهات مارا نه از سر غرض و منظور بلکه بی توجهی ما و اشتباهات و گاها سهل انگاری که امیدواریم خطای کمی دز این زمینه ها داسته باشیم بگذارید.بی صبرانه منتظر بازدید و نظرات شما بزرگان و جوانان این سرزمین خواهیم بود.
تمام مطالب با نام منابع و مشخصات کامل نویسنده برگرفته شده و این سات تنها و تنها مروج ایده های فرهنگی نسل چپ ایران بوده که به کمک و یاری رفقایی که سال ها در این باب مار نموده اند دیگر نیازی به دئباره کاری ها نداشته و ندارد.


با تشکر







فابریتزیو دِ آندره: ترانه سرای آنارشیست

در میان چهره های هنری تاریخ معاصر ایتالیا، فابریتزیو د  آندره (Fabrizio de André) (1940-1999) مکانی شاخص دارد. توج فعالیت های  هنری موسیقیایی او در سال های 1958 تا 1997 بود و در این هنگام در اوج شهرت و محبوبیت مردمی قرار داشت، هر چند این شهرت کمتر از مرزهای ایتالیا عبور کردند. دی آندره که از نظر اجتماعی و سیاسی ، انسانی والا، ضد قدرت و آنارشیست بود، تمام قدرت هنری خود را در خدمت دفاع از محروم ترین اقضار جامعه مدرن و مبارزه با  موقعیت های سخت حیات انسانی قرار داده بود.
موسیقی  دی آندره به شدت تحت تاثیر  فرهنگ عامه ایتالیا قرار داشت و در عین حال از ترانه سرایان فرانسوی با سبک های هنری و  مکاتب فکری مشابه به ویژه از ژاک برسنس (Jacques Brassens) و لئو فره (Léo ferré) و از میان خوانندگان و ترانه سرایان انگلیسی زبان از  لئونارد کوهن (Leonard Cohen) و باب دیلان (Bob Dylan) متاثر بود.
ترانه های  دی آندره بسیار خوش آهنگ و شیرین هستند و اشعار او از زیباترین اشعار زبان ایتالیا به شمار می آیند. امروز بیش از بیست سال پس از درگذشت وی، در ایتالیا و سایر کشورها هر چه بیشتر دی آندره را به عنوان یکی از بزرگترین شاعران زبان ایتالیایی معاصر می شناسند و مشروعیت او به مثابه هنرمندی بزرگ به تثبیت رسیده است. نام گزاری  ده ها موسسه فرهنگی به یاد او و تجلیل و برگزاری مراسم یادبود و بازخوانی اشعار و ترانه های او در ایتالیا و در سراسر جهان  شاهدی بر این ادعاست.
دی آندره در اوج شهرت و شکوفایی کار خود در سن 59 سالگی به دلیل  ابتلا به سرطان ریه درگذشت.

ژرژ برسنس: شورشی آرام

ژرژ برسنس(Georges Brassens )(1921-1981) ترانه سرا، شاعر و خواننده معاصر فرانسوی، از چهره های  برجسته ملی و جهانی و یکی از مهم ترین نمایندگان فرهنگ فرانسه در  این کشور و در سراسر جهان به حساب می آید.  او در طول سال های فعالیت هنری خود  بیش از صد ترانه از سروده های خود را به اجرا در آورد و اشعار او امروز جزو زیباترین، پربارترین و پررنگ ترین اشعار ادبیات فرانسه قرن بیستم  طبقه بندی شده اند.
موضع گیری های احجتماعی جسورانه برسنس در اشعارش که گاه همه مرز بندی های متعارف اجتماعی فرانسه در سال های پیش از  مه 1968 را پشت سر می گذاشتند  در تضادی آشکار با موسیقی آرام و خوش آهنگ و لطیف او که همواره با آوای گیتارذش همراه بود و با چهره نرم و و مهربان و فروتن او قرار داشتند.  این موضع گیری ها در کنار پایبندی شدید  برسنس به اخلاق مدنی و به انسان گرایی از او چهره ای الگو وار در تاریخ فرهنگی فرانسه ساخته اند.
ژرژ برسنس هرگز تحصیلات درخشانی نداشت اما بسیار زود به شعر روی آورد. او همچنین از سال 1946 به فدراسیون آنارشیست پیوست و در نشریه این  حزب، با عنوان «آزادیخواه»(Le Libertaire) با اسامی مستعاری چون ژیل کولن(Gilles Colin) و ژئو سدی(Geo Cédille) مقاله می نوشت.
آکادمی فرانسه در سال 1967 جایزه بزرگ شعر را برای مجموعه آثار برسنس به او اهدا کرد، هر چند خود وی همواره اعلام می کرد که خویشتن را کوچکتر از مقام یک شاعر می داند.
برسنس در سن 60 سالگی به دلیل ابتلا به سرطان  درگذشت. وی در تمام عمر مدافع حقوق اقشار محروم و آرمان های انسان دوستانه بود  و مجموعه آثار او تحولی عظیم در شکستن تابوهای اخلاقی و سنت گرایانه در جامعه فرانسه داشت.  مجبوبیت او امروز چه در میان مردم فرانسه  و  علاقمندان به شعر و موسیقی فرانسوی در جهان و چه در میان نخبگان ادبی و روشنفکری بیش از  هر زمانی است و  ده ها مرکز و بنا و محل در سراسر جهان به اسم وی نام گزاری شده اند، آخرین نمایشگاه برای تجلیل از وی و آثارش نیز در تابستان سال 2011 در پاریس برگزار شد.

چهارشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۹۰

برخیز ای داغ لعنت خورده!

مقدمه درباره این سرود: این سرود شاید در میان بسیاری از اشخاص چپ گرای امروزین شنیده شده باشد اما می توان گفت نسبت به نسل قبل که این سرود و فراگیر شدن آن در جوامع مختلف این سرود آن صلابت خود را از دست داده واین مساله را نه می توان از مد افتادن آن دانست چرا که هیچ گاه سرود ملی یک کشور را نمی توان از مد افتاده دانست و انترناسیونال به مثاه سرود فرا ملیکمونیست ها می باشد.هر چند امروز هم در کشورهای مختلف در ایران و در اعتراضات مختلف دانشجویی و کارگری سرود زیبای انترناسیونال که در اصل کاریست از اوژن پوتیه شنیده می شود اما باز تاکید ما بر این است که ریشه ی این آهنگ معنا و بار مفهومی آنرا تا به آنجا که توانش را داریم در خدمت مخاطبانمان بگداریم.باشد که این سرود تکان دهنده ی جوانی به سمت درست اندیشیدن و یا کارگری برای جنگیدن باشد.(آرشیو چپ)
گفته می‌شود تا امروز و در عصر ما دو ترانه ـ سرود وجود دارد که بیش از هر آهنگ و سرود دیگری در جهان خوانده و شنیده شده. اول آن بخش از سمفونی شماره 9 بتهوون است که سروده‌ای از «شیلر» شاعر آلمانی به نام «انسان‌ها» به صورت آواز جمعی یا کر می‌خوانند، و دوم سرود «انترناسیونال» است که با روز جهانی کارگر در اولین روز ماه می عجین شده.
این سرود به بیشتر زبان‌های دنیا ترجمه شده. نکتۀ قابل توجه‌ای که در برگردان این سروده وجود دارد این است که در تمامی ترجمه‌ها نه تنها معانی جمله‌های به کار رفته در آن همسان و با هم یکی‌ست، بلکه مفاهیم در قالب سیلاب‌های سرود هم‌خوان و بر یک قرار هستند. به این معنا که اگر گروهی متشکل از چندین نفر با چند زبان مختلف این سرود را همزمان با هم، ولی به زبان رسمی خودشان به شکل کر بخوانند، برای کسی که می‌شنود اجرایی یک‌دست و واحد جلوه خواهد کرد. اما راستی این سرود در اصل به چه زبانی سروده شده است؟ مناسبت آن چه بوده و خالق آن کیست؟

مقدمه

مجموعه آرشیو چپ در این بخش در نظر دارد به صورت دسته بندی شده موسیقی‌های اعتزاضی را از زمان پیدایش تحول و اوج تا به امروز که شاید حال و روز چندان خوبی نداشته باشد را معرفی کند. می‌توان اشاره کرد که به دید بسیاری از رفقا و دوستان موسیقی‌هایی که به هر عنوان سیاسی یا چپ خوانده می‌شوند اصلا در این حوزه نمی‌گنجند و بلعکس بسیاری عکس این مسئله را مطرح می‌کنند. به هر صورت سعی ما در این است که کارهایی که با کیفیت مناسب و همچنین تاریخچهٔ خاص خود می‌باشد را در معرض مخاطبان سایت بگداریم.

نکته:


مانند بسیاری دیگر این کار‌ها جمع شده و آرشیو شده و تحلیل‌هایی بر روی آن‌ها تا خد توان نوشته شده است. بسیاری از کاری با نام منتع و سایت مربوطه در وبلاگ قرار خواهد گرفت. قصد ما نه تنها جدب مخاطب که امروز دیگر می‌شود گفت کاره خنده دار و بی‌فایده‌ای است. بلکه آشنایی مخاطبان با سایت‌ها با نحتویات سایت‌های مختلف در یک مجموعه می‌باشد که در کنار هم فرار گرفته می‌شود. باید گفت قطعا در این میان سلیقه کاری ما نیز موثر بوده و نا‌حد توان بر بسیاری از آثار به دیده منتقدانه نگاه خواهیم کرد و نه به دیده سلیقه‌ای و یا غیر.

در ادامه دوباره بر سر موضوعات مختلف در خدمت مخاطبان خود خواهیم بود