شنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۹۰

برخیز ای داغ لعنت خورده!

گفته می‌شود تا امروز و در عصر ما دو ترانه ـ سرود وجود دارد که بیش از هر آهنگ و سرود دیگری در جهان خوانده و شنیده شده. اول آن بخش از سمفونی شماره 9 بتهوون است که سروده‌ای از «شیلر» شاعر آلمانی به نام «انسان‌ها» به صورت آواز جمعی یا کر می‌خوانند، و دوم سرود «انترناسیونال» است که با روز جهانی کارگر در اولین روز ماه می عجین شده.

این سرود به بیشتر زبان‌های دنیا ترجمه شده. نکتۀ قابل توجه‌ای که در برگردان این سروده وجود دارد این است که در تمامی ترجمه‌ها نه تنها معانی جمله‌های به کار رفته در آن همسان و با هم یکی‌ست، بلکه مفاهیم در قالب سیلاب‌های سرود هم‌خوان و بر یک قرار هستند. به این معنا که اگر گروهی متشکل از چندین نفر با چند زبان مختلف این سرود را همزمان با هم، ولی به زبان رسمی خودشان به شکل کر بخوانند، برای کسی که می‌شنود اجرایی یک‌دست و واحد جلوه خواهد کرد. اما راستی این سرود در اصل به چه زبانی سروده شده است؟ مناسبت آن چه بوده و خالق آن کیست؟

گرچه امروزه به دلیل توسعۀ ماشینی و مکانیزه شدن کارخانجات تولیدی و صنتعی، رشد نرخ بیکاری در جهان چنان افزایش یافته که دیگر شعار اصلی روز جهانی کارگر، یعنی «کارگران جهان متحد شوید!» کم‌رنگ می‌نماید، ولی به حرمت خون‌های گرمی که صرف زمزمۀ این سرود کارگری به خاک ریخته شده، و یاد آنهایی که جرم به سیاه‌چال کشیدن و زندان نشستن‌شان فقط خواندن این سرود بوده و هست، مختصری در معرفی و تاریخچۀ «سرود انترناسیول» و کمی هم در سابقۀ «روز جهانی کارگر» را اینجا می‌آوریم.



«سرود انترسیونال» در اصل به زبان فرانسه و توسط «اوژن پوتیه» [Eugén Pottier] سروده شده. او در خانواده‌ای فقیر تولد یافت و تمام عمر خود را در فقر گذراند. شغل نخست او کارگر بسته‌بند بود و بعدها به‌عنوان قالب‌ریز امرار معاش می‌کرد.

در روزهای تشکیل کمون پاریس در سال 1871 میلادی «اوژن پوتیه» به عضویت کمون انتخاب شد، ولی بعد از یورش پلیس فرانسه در 18 مارش آن سال و سقوط کمون، «پوتیه» مجبور شد به تبعید اول به انگستان و از آنجا به آمریکا برود. شعر مشهور «انترناسیونال» را او در ژوئن سال 1871میلادی و در فردای شکست خونین ماه مه آن سال سرود.

«پوتیه» در سال 1880 میلادی به فرانسه بازگشت. نخستین دفتر اشعار او در سال 1884، و دومین جلد آن تحت عنوان «ترانه‌های انقلابی» در سال 1887 به‌چاپ رسید. او سه سال بعد از چاپ این دفتر، در هشتم نوامبر سال 1887 در فقر و تنگدستی در پاریس درگذشت. «پواتیه» در گورستان پرلاشز، و در محل دفن کمونارهای اعدامی به‌خاک سپرده شد.

در ماه ژوئن سال 1888 میلادی، شش ماه بعد از مرگ «اوژن پوتیه» سرایندۀ این شعر، «پی‌یر دوژیته» [
Pierre Degeyter] که او نیز کارگر بود، با دستگاه ارگ بسیار ساده‌ای که در خانه داشت ریتم و آهنگی بر این شعر گذاشت که «سرود انترناسیونال» نام گرفت.

از ویژگی‌های این آهنگ و سرود یکی هم آن است که برای اجرای آن نیازی به حضور نوازندگان و نواختن آلات و ادوات موسیقی نیست و همگان و ترجیحا در شکل گروهی آن می‌توانند این سرود را بخوانند.

ماه بعد از خلق آهنگ این سرود، در ژوئیه سال 1888 میلادی در یک گردهمایی از سوی روزنامه‌فروشان شهر «لیل» در فرانسه، نخسین اجرای کر «سرود انترناسیونال» به رهبری «پی‌یر دوژیته» انجام و از آن پس، سرود پرولتاریا و کارگران همۀ کشورها شد.

«سرود انترناسیونال» به تمامی زبان‌های اروپایی و غیر اروپایی ترجمه شده. شعر این سرود در سوئد توسط «هنریک مناندر» [
Henrik Menander] در سال 1902 میلادی و  اول بار به زبان فارسی توسط «ابوالقاسم لاهوتی» ترجمه شد. اجرایی که از این سرود به زبان فارسی موجود است، بر مبنای ترجمه‌ای است که «ابوالقاسم لاهوتی» انجام داده.
برخیز، ای داغ لعنت‌خورده،
دنیای فقر و بندگی!
جوشیده خاطر ما را برده
به جنگ مرگ و زندگی.
باید ار ریشه براندازیم
کهنه جهان جور و بند،
آنگه نوین جهانی سازیم،
هیچ‌بودگان هر جیز گردند.

روز قطعی جدال است،
آخرین رزم ما.
انترناسیونال است
نجات انسانها.

بر ما نبخشد فتح و شادی
خدا، نه شاه، نه قهرمان.
با دست خود گیریم آزادی
در پیکارهای بی‌امان.
تا ظلم را از عالم بروبیم،
نعمت خود آریم به‌دست،
دمیم آتش را و بکوبیم
تا وقتی که آهن گرم است.

روز قطعی جدال است،
آخرین رزم ما.
انترناسیونال است
نجات انسانها.

تنها ما تودۀ جهانی،
اردوی بی‌شمار کار،
داریم حقوق جهانبانی،
نه که خونخواران غدار.
غرد وقتی رعد مرگ‌آور
بر رهزنان و دژخیمان،
در ابن عالم بر ما سراسر
تابد خورشید نورافشان.

روز قطعی جدال است،
آخرین رزم ما.
انترناسیونال است
نجات انسانها.
[دیوان ابوالقاسم لاهوتی، ادارۀ نشریات به زبان‌های خارجی مسکو،
تاریخ انتشار
1975/1/15، صفحۀ 413 تا 415]
از شعر «انترناسیونال» ترجمه‌ای دیگری هم از «احمد شاملو» هست که در شماره 33 «کتاب جمعه» [ویژه‌نامۀ روز اول ماه مه]، به تاریخ 11 اردیبهشت ماه سال 1359 خورشیدی به چاپ رسیده است. برگردان «شاملو» از متن فرانسه این سروده انجام شده است.

برخیزید، دوزخیان زمین!
برخیزید، زنجیریان گرسنگی!
عقل از دهانۀ آتشفشان خویش تندر وار می‌غرد
اینک! فورانِ نهائی‌ست این.
بساط گذشته بروبیم،
به‌پا خیزید! خیل بردگان، به‌پا خیزید!
جهان از بنیاد دیگرگون می‌شود
هیچیم کنون، «همه» گردیم!
                                نبرد نهائی‌ست این.
                                به‌هم گرد آئیم
                                و فردا «بین‌الملل»
                               طریق بشری خواهد شد.
رهانندۀ برتری در کار نیست،
نه آسمان، نه قیصر، نه خطیب.
خود به رهائی خویش برخیزیم، ای تولید گران!
رستگاری مشترک را برپا داریم!
تا راهزن، آنچه را که ربوده رها کند،
تا روح از بند رهائی یابد،
خود به کورۀ خویش بردمیم
و آهن را گرماگرم بکوبیم!
                                نبرد نهائی‌ست این.
                                به‌هم گرد آئیم
                                و فردا «بین‌الملل»
                               طریق بشری خواهد شد.
کارگران، برزگران
فرقۀ عظیم زحمتکشانیم ما
جهان جز از آن آدمیان نیست
مسکن بی‌مصرفان جای دیگری است.
تا کی از شیرۀ جان ما بنوشند؟
اما، امروز و فردا،
چندان که غرابان و کرکسان نابود شوند
آفتاب، جاودانه خواهد درخشید.
                                نبرد نهائی‌ست این.
                                به‌هم گرد آئیم
                                و فردا «بین‌الملل»
                               طریق بشری خواهد شد.
 
حکایت «پیتزای آمریکایی» و «کارگر ایتالیایی» یا «روز جهانی کارگر» و «اول ماه مه»!
اندر تعریف ویژگی‌های آمریکایی جماعت یکی هم اشاره به این خصلت آنهاست که ایده و ابتکار و دستاوردهای دیگر ملل را می‌گیرند، در ابعاد آن دست می‌برند و با «بیگ» و گنده کردن آن «آمریکایی»اش! می‌کنند. از آن جمله است مثلا پیتزای آمریکایی! که تفاوتش با اصل آن که از ایتالیا آمده و می‌آید در کت و کلفت و پت و پهن بودن آن است و بس.

ولی به
شهادت تاریخ در همین آمریکا که می‌گوئیم، اتفاقاتی رخ داده که خود آمریکایی‌ها نه تنها آن را پاس نداشته‌اند و صاحب نشده‌اند، بلکه شاید حتی به لحاظ نوع سیستم حکومت سرمایه‌داری‌شان، آن مورد تاریخی را به شکلی واگذار هم کرده‌اند. مثلا یکی همین «روز کارگر» را.

اکثر مردم
فکر می‌کنند چنین روز و بزرگداشتی از ابداعات و تصمیمات دولتمردان کشورهایی است که روزگاری اصطلاحا «بلوک شرق» خوانده می‌شدند و به احتمال قوی از «اتحاد جماهیر شوروی سابق»  آمده است. در حالی که می‌دانیم علت انتخاب این روز به عنوان «روز جهانی کارگر»، واقعۀ به خون کشیده شدن اعتصابات کارگران کارخانه‌های نساجی در شیگاگوی آمریکا بود که در سال 1886 میلادی برای اضافی دستمزد و ایجاد قانون عادلانۀ کار دست به تظاهرات زده بودند.

اول
ماه مه سه سال بعد از این واقعه، یعنی در سال 1889، در برگزاری کنگره بین‌المللی کارگران در کشور ایتالیا، یکی از تصمیمات هم این بود که به یادبود این مبارزه و کشتار، آن روز را هر سال «روز کارگر» بنامند و بدانند. ولی همین کنگره نیز، و بیشتر به علت چنین تصمیی، از طرف پلیس ایتالیا مورد یورش قرار گرفت و کار به تیراندازی کشید و عده‌ای از شرکت کنندگان در آن همایش را به گلوله بست، این خود به قول معروف، خون را تازه کرد و رهبران جنبش کارگری در آن کنگره را در تصمیم خود مصمم‌تر.

در ایران خودمان اما بنا به
روایت روزشمار تاریخ، در سال 1299 خورشیدی نخستین نمایش کارگری به مناسبت اول ماه مه در شهر تهران انجام شد. این میتینگ به ابتکار شورای مرکزی اتحادیۀ کارگران که از پانزده اتحادیه تشکیل می‌شد برگزار شد.

در دوران حکومت قبلی اما نه تنها
برگزاری چنین روزی، که حتی فکر کردن به آن نیز نوعی جرم سیاسی! محسوب می‌شد و کار آدم ساخته بود!.

در حکومت فعلی اما اول گفتند که «خدا هم کارگر است»! بعدا فکر
دیگری کردند و ترور «مرتضی مطهری» به دست گروه «فرقان» را بهانه قرار دادند و گفتند یازدهم اردیبهشت برابر با اول ماه مه «روز معلم» است. کارگران جهان هم لابد بروند تعلیم ببیند و یاد بگیرند!
این بود حکابت آن روزی که خونین بود و خجسته شد و فرخنده خواهد ماند.
این روز بر همه زحمتکشان جهان گرامی باد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر