چهارشنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۹۰

سیزده ((به دلاوران سیاهکل))

رسولان پرسیدند: «ایمان ما را زیاد کن!»
                          خداوند پاسخ داد: «اگر شما به اندازه‌ی دانه‌ی خردلی ایمان می‌داشتید،
                          می‌توانستید به این درخت توت بگویید از ریشه در بیا و در دریا کاشته شو!
                          پس آن‌گاه، درخت چنان می‌کرد که می‌خواستید.» [کتاب مقدس]
                                                                                                                         
                          و درختانِ تناور ما رفتند و رفتند تا جنگل شدند.
                          و از این‌روست که از پسِ غیبت‌شان، جنگل، همیشه تن‌سرخ است.
 

                        به دلاوران سیاهکل
سیزده
سیزده هفته‌ی پیش
سیزده موشِ سیاه
سیزده کفشِ تمامی سوراخ
                در علف‌ها دیدند
                              و چه بی‌شرمانه
                                             همه را بلعیدند.

با چراغ ترانه در کوچه باغه خاطره

  این مطلب از سایت پرند بر روی سایت قرار می گیرد وبا ذکر نام پیشنهاد می نماییم کار های بیشتری از این سایت دیدن کنید.
می‌دانیم ترانه فرآورده‌ای است از «کلام»، «آهنگ» و «صدا». دست اندر کاری در هر یک از این سه هنر، تخصص می‌خواهد و اهل فن خود را می‌طلبد.
برای ساخت و تولید ترانه اما همیشه این مثلث لزوما سه‌گوش نیست! گاه آن‌که آهنگ‌ را می‌سازد ترانه‌سرا هم هست [چهانبخش پازوکی] یا خواننده‌ای که آهنگ ترانه‌اش را هم خودش ساخته [حسن شماعی‌زاده]، یا شعر ترانه‌اش را خود سروده و می‌خواند [شهیار قنبری] و یا حتا کسانی که یک تنه کار هر سه چهار نفر را می‌کنند! شعر را می‌سرایند؛ آهنگ را می‌سازند؛ سازش را می‌نوازند و خودشان هم می‌خوانند [فرامرز اصلانی، زیبا شیرازی].

شنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۹۰

يادمان جهان پهلوان «غلامرضا تختي»


دارکوب سرخ (شعری از لوئی آراگون) آواز از: لنوفره

 آفیش سرخ [۱] اشاره به شعری است که لویی آراگون [۲] رمان‌نویس و شاعر سورئالیست فرانسوی در وصف پارتیزان‌های خارجی که در مبارزه علیه نازی‌ها در فرانسه تیرباران شدند، سروده است.
این شعر را خوانندگان مشهوری ازجمله لئو فره [۳] خوانده‌اند. آفیش سرخ را به فارسی «دیوارکوب سرخ» نیز ترجمه کرده‌اند.
زمانی که پاریس در اشغال نازی‌ها بود و جنبش مقاومت با آنها مبارزه می‌کرد، تعداد محدودی از پارتیزان‌های اسپانیایی مجاری، لهستانی و ارمنی که عاقبت دستگیر و اعدام شدند همراه فرانسوی‌ها علیه نازی‌ها مبارزه می‌کردند.
اشغالگران نازی بعد از دستگیری این افراد با تبلیغات وسیع آنان را تروریست و خائن به فرانسه معرفی کردند و آفیش‌هایی با عکس پارتیزان‌ها روی در و دیوار ِ خیلی از دیوارهای فرانسه چسباندند که بعداً به آفیش سرخ مشهور شد که به قول آراگون مثل لکه‌های خونی بر دیوارها بود.
۲۲ نفر از آنان در سال ۱۹۴۴ تیرباران شدند و چند ماه بعد یک زن نیز گردن زده شد، چون مطابق قوانین آن موقع فرانسه، تیرباران زن‌ها ممنوع بود.
بعد از اعدام این افراد، آفیش‌های سرخ تا مدت‌ها روی در و دیوارها مانده بود... چون آراگون می‌گوید که در ساعات روز، عابران، به خصوص فرانسوی‌ها توجهی به این تصاویر نمی‌کردند... اما شب... در ساعات حکومت نظامی، انگشت‌های سرگردانی روی آفیش‌ها می‌نوشت که : این افراد جانشان را به خاطر فرانسه از دست داده‌اند.


من نام ترا می‌خوانم: آزادی!


اشتفان هرملین
برگردان: مجتبا کولیوند

برای پرنده­ی در بند
برای ماهی در تُنگ بلور آب
برای رفیقم که زندانی است
زیرا، آن چه می‌اندیشد را بر زبان می‌راند.
برای گُل­های قطع شده
برای علف لگدمال شده
برای درختان مقطوع
برای پیکرهایی که شکنجه شدند

من نام ترا می‌خوانم: آزادی!

شنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۹۰

برخیز ای داغ لعنت خورده!

گفته می‌شود تا امروز و در عصر ما دو ترانه ـ سرود وجود دارد که بیش از هر آهنگ و سرود دیگری در جهان خوانده و شنیده شده. اول آن بخش از سمفونی شماره 9 بتهوون است که سروده‌ای از «شیلر» شاعر آلمانی به نام «انسان‌ها» به صورت آواز جمعی یا کر می‌خوانند، و دوم سرود «انترناسیونال» است که با روز جهانی کارگر در اولین روز ماه می عجین شده.

این سرود به بیشتر زبان‌های دنیا ترجمه شده. نکتۀ قابل توجه‌ای که در برگردان این سروده وجود دارد این است که در تمامی ترجمه‌ها نه تنها معانی جمله‌های به کار رفته در آن همسان و با هم یکی‌ست، بلکه مفاهیم در قالب سیلاب‌های سرود هم‌خوان و بر یک قرار هستند. به این معنا که اگر گروهی متشکل از چندین نفر با چند زبان مختلف این سرود را همزمان با هم، ولی به زبان رسمی خودشان به شکل کر بخوانند، برای کسی که می‌شنود اجرایی یک‌دست و واحد جلوه خواهد کرد. اما راستی این سرود در اصل به چه زبانی سروده شده است؟ مناسبت آن چه بوده و خالق آن کیست؟

گرچه امروزه به دلیل توسعۀ ماشینی و مکانیزه شدن کارخانجات تولیدی و صنتعی، رشد نرخ بیکاری در جهان چنان افزایش یافته که دیگر شعار اصلی روز جهانی کارگر، یعنی «کارگران جهان متحد شوید!» کم‌رنگ می‌نماید، ولی به حرمت خون‌های گرمی که صرف زمزمۀ این سرود کارگری به خاک ریخته شده، و یاد آنهایی که جرم به سیاه‌چال کشیدن و زندان نشستن‌شان فقط خواندن این سرود بوده و هست، مختصری در معرفی و تاریخچۀ «سرود انترناسیول» و کمی هم در سابقۀ «روز جهانی کارگر» را اینجا می‌آوریم.

پنجشنبه، آبان ۱۲، ۱۳۹۰

باب دیلن

باب دیلن کیه؟
باب دیلن خواننده، شاعر و آهنگساز معروف آمریکاییه که در سال ۱۹۴۱ میلادی به دنیا اومد. باب دیلن منتقدیه جسورکه باکلام تلخ و کنایه آلود، به زبان اعتراضی نسل جوان زمان خودش تبدیل شد.
بیشتر معروفیت باب دیلن مربوط میشه به دهه ۶۰ میلادی، زمانی که شعرهای آهنگهاش تبدیل شد به زبان موسیقیایی جنبش حقوق مدنی آمریکا، جنبشی با هدف به دست آوردن حقوق برابر برای تمامی شهروندان آمریکایی، مخصوصا سیاه پوستهای آمریکا.
یکی از آهنگهایی که به سمبل این جنبش تبدیل شد، آهنگ "Blowin' In The Wind" بود که مضمون شعر در اعتراض به تبعیض نژادیه.
تولد دیلن
باب دیلن وقتی به مدرسه می رفت، خودش نوازندگی گیتار و سازدهنی را یاد گرفت. در سال 1959 وقتی به دانشگاه رفت، بيشترین میزان وقت خودش را در قهوه خانه صرف نواختن و آواز خواندن می کرد.

سه‌شنبه، آبان ۱۰، ۱۳۹۰

مجموعه هفت شعر از ترانه های «ویکتور خارا»


آنچه در پی می آید مجموعه هفت شعر از ترانه های «ویکتور خارا»، خواننده، نوازنده، ترانه سرا و آهنگساز شیلیایی، می باشد که توسط آقای «مهرداد» در فروردین 1360 به فارسی برگردان شده و به لطف ایشان برای اولین بار در «کوخ» منتشر می شود.  
1-به یاد می آورمت آماندا (1968)این ترانه، که بیان عشق یک زوج کارگر در زمینه ای از مبارزات خشونت آمیز گریز ناپذیر است، قبل از پیروزی انتخاباتی جنبش خلق در شیلی و امید به راهی صلح آمیز برای تغییرات اساسی تصنیف شده بود و دربرگیرنده خاطراتی از زندگی خودِ ویکتور خارا ست. مادر او آماندا نام داشت و پدرش مانوئل.تراژدی نهفته در پس این ترانه امروز نیز به همان اندازه حقیقی است که در زمان نوشتن آن بود.

به یاد می آورمت آماندا:
در خیابانهای بارانی
به سوی کارخانه می دویدی،
کارخانه ای که مانوئل درآن کار می کرد،
با لبخندی بر پهنای صورتت
و باران در گیسوانت،
دیدارش می خواستی
           ******
فقط پنج دقیقه،
تمام زندگیت در پنج دقیقه!
سوت کارخانه به صدا درآمده و
زمان بازگشت به کار است
و تو، با گام برداشت ات
همه چیز را روشنایی می بخشی.
آن پنج دقیقه،
چون گل شکوفایت کرده ست.
           ******